در تاریخ حماسههای انقلاب اسلامی، داستان جوانمردانی که با دستان خالی اما قلبی استوار در برابر ظلم ایستادند، جاودانه شده است. شهید محمدعلی منفرد، جوشکار ۲۴ ساله و پدری جوان از مشهد مقدس، یکی از همین قهرمانان است. او که از پیشگامان پایین کشیدن مجسمه شاه بود، در یکی از خونینترین روزهای آذرماه ۱۳۵۷، شاهد حمله وحشیانه دژخیمان پهلوی به بیمارستان امام رضا (ع) بود و برای دفاع از بیماران و کادر درمان، شجاعانه خود را به قلب خطر انداخت و سه روز بعد به فیض شهادت نائل آمد.
این مقاله، بر اساس خاطرات همسر فداکار و اسناد بهجایمانده، به بازخوانی زندگی، مبارزات بیامان و شهادت غیورانه این شهید والامقام میپردازد.
زندگینامه؛ از کار در کارخانه قند تا مبارزه در خیابان
شهید محمدعلی منفرد در ۱۰ مهرماه ۱۳۳۳ در روستای حاجآباد از توابع مشهد، در خانوادهای مذهبی و سطح پایین به دنیا آمد. در ۶ سالگی پدرش را از دست داد و سرپرستی او را برادر بزرگترش بر عهده گرفت. به دلیل فقر، پس از پایان دوره ابتدایی مجبور به ترک تحصیل شد و برای کمک به خانواده، در سن ۱۵ سالگی در کارخانه قند چناران و سپس آبکوه مشغول به کار شد. اما به دلیل روحیه ظلمستیز، در هیچکدام از این کارخانهها دوام نیاورد و سرانجام به شغل آزاد جوشکاری روی آورد.
او در ۲۲ سالگی با خانم مرضیه اخواننیا ازدواج کرد که ثمره این زندگی مشترک، پسری به نام “محسن” بود که در زمان شهادت پدر، تنها ۱۵ ماه داشت.

روایت شهادت؛ دفاع از حریم بیمارستان با دستان خالی
با اوجگیری انقلاب، محمدعلی به یکی از چهرههای ثابت و بیباک تظاهراتها تبدیل شد. او از اولین کسانی بود که با شجاعت از مجسمه شاه بالا رفت و طناب بر گردن آن انداخت. اما نقطه اوج حماسه او، در روز حمله دژخیمان به بیمارستان امام رضا (ع) رقم خورد.
“خود را از بالای نردهها به داخل بیمارستان انداخت”
در آن روز خونین، جلادان رژیم شاه با تانک و مسلسل به حریم مقدس بیمارستان امام رضا (ع) حمله کرده و با شلیک تیر و پرتاب سنگ، بخشهای مختلف را تخریب و تعدادی از کودکان بیمار را به شهادت رساندند. محمدعلی که در حال عبور از آنجا بود، متوجه این فاجعه شد. با وجود مخالفت دوستانش، خود را از بالای نردهها به داخل محوطه بیمارستان انداخت و با تکه چوبی که به دست داشت، برای دفاع از بیماران و پزشکان به سمت مزدوران حمله کرد.
او با فریادهای “الله اکبر، خمینی رهبر” به طرف جلادان هجوم برد، اما بیرحمانه هدف چندین گلوله قرار گرفت و بر زمین افتاد. مردم خشمگین، پیکر نیمهجان او را که زیر لب همچنان شعار میداد، به بخش مصدومین منتقل کردند. او پس از سه روز تحمل جراحات شدید، در تاریخ ۲۶ آذرماه ۱۳۵۷ به شهادت رسید.
همسر شهید روایت دیگری نیز از این واقعه دارد و معتقد است در آن روز، هدف اصلی مأموران، ترور آیتالله مرعشی بود و همسرش برای محافظت از ایشان، خود را سپر بلا کرده و به شهادت رسیده است.

خاطرات معنوی و وداع آخر
رویای فنجانها و چهره نورانی
همسر شهید از رویای صادقهای که دو روز قبل از شهادت همسرش دیده بود، اینگونه میگوید: «در روز ۱۱ محرم، روضه داشتیم. خواب دیدم به دیدار امام خمینی (ره) رفتم. ایشان دو فنجان به من دادند. وقتی برمیگشتم، دوباره مرا صدا کردند و یکی از فنجانها را پس گرفتند. خواب را برای عالمی تعریف کردم، گفت: یکی از اعضای خانوادهات از تو دور میشود». دو روز بعد، محمدعلی به شهادت رسید.
او همچنین میگوید در روزهای آخر، صورت همسرش بسیار نورانی شده بود. شهید منفرد از همه خداحافظی کرده و از همسرش خواسته بود او را حلال کند. او وصیت کرده بود که پس از شهادتش، همسرش ازدواج کند اما فرزندشان محسن را خود بزرگ کند.

تشییع باشکوه در محاصره تانکها
قرار بود پیکر شهید در روز ۲۶ آذر پس از سخنرانی آیتالله خامنهای تشییع شود، اما به دلیل محاصره کامل بیمارستان توسط تانکهای ارتش و ترس رژیم از خشم مردم، این مراسم به روز بعد موکول شد. سرانجام در ۲۷ آذر، پیکر پاک شهید در میان خیل عظیم جمعیت و با همراهی صدها خودرو، از بیمارستان تا بهشت رضا (ع) تشییع و در قطعه شهدای انقلاب به خاک سپرده شد.
میراث شهید؛ از نام یک کوچه تا دیدار با امام
پس از پیروزی انقلاب، به پاس فداکاری این شهید بزرگوار، یک مدرسه راهنمایی، دو خیابان و فلکه داخل بیمارستان امام رضا (ع) به نام “شهید محمدعلی منفرد” نامگذاری شد. همچنین دیوارنگارهای از چهره ایشان در میدان امام رضا (ع) نصب گردید. همسر شهید نیز در سال ۵۸ به همراه فرزندشان محسن، به دیدار امام خمینی (ره) شتافت.

