در تاریخ پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی، نام برخی از شهدا با حماسههایی بزرگ گره خورده است. شهید غلامعلی جواهری اشکذری، کارمند ساده سازمان آب و اولین شهید وزارت نیرو، یکی از همین نامهای جاودان است که داستان زندگی و شهادتش، روایتی کامل از ایمان، بصیرت و شجاعت در روزهای سرنوشتساز انقلاب در مشهد مقدس است. شهادت او در واقعه خونین ۹ دیماه ۱۳۵۷، نقطه عطفی در مبارزات مردم این شهر علیه رژیم پهلوی بود.
شهادت در کلام بزرگان
پیش از پرداختن به زندگی این شهید بزرگوار، شایسته است تا به مفهوم شهادت از منظر بنیانگذار انقلاب و رهبر معظم انقلاب نظری بیفکنیم.
شهدا یک شبه ره صد ساله را پیمودند و آنچه عارفان و شاعران عارفپیشه در سالیان دراز آرزوی آن را میکردند، اینان ناگهان به دست آوردند و عشق به لقاء الله را از حد شعار به عمل رسانده و آرزوی شهادت را با کردار در جبهههای دفاع از اسلام عزیز به ثبت رساندند.
شهادت، مرگ انسانهای زیرک و هوشیار است که نمیگذارند این جان، مفت از دستشان برود و در مقابل چیزی عایدشان نشود.
زندگینامه؛ از یتیمی در اشکذر تا کارمندی در مشهد
غلامعلی جواهری در نهم اسفند ۱۳۰۹ در اشکذر یزد به دنیا آمد. پدرش از زمینداران منطقه بود، اما تقدیر چنین بود که در هفت سالگی طعم یتیمی را بچشد و پدر و مادر خود را از دست بدهد. پس از آن، نزد اقوام پدری در تهران بزرگ شد و سواد را به صورت قرآنی آموخت. پس از پایان دوره سربازی، در اداره آبیاری تهران استخدام شد و دو سال بعد به مشهد مقدس انتقال یافت و به عنوان کارمند در بخش اداری شرکت آب مشغول به خدمت شد.
همسرش، خانم مهری محمدزاده، از او به عنوان مردی مؤمن و متعهد یاد میکند که دل به دنیا نداشت و حتی سراغ زمینهای پدریاش هم نرفت. او میگوید: «با چهار تا بچه با همان حقوق میساختیم. اصلاً آن روزها انگار همه همینطور بودند. فکرشان انقلاب بود، انگار شغلشان انقلاب بود.» شهید جواهری به نماز اول وقت، نماز جماعت و تلاوت روزانه یک جزء قرآن تعهدی عمیق داشت و همین ارتباط معنوی، شخصیت مبارز او را شکل داده بود.
شهید غلامعلی جواهری اشکذری
روایت شهادت در شنبه خونین مشهد (۹ دی ۱۳۵۷)
شهادت شهید جواهری نقطه اوج مبارزات انقلابی او بود؛ مبارزاتی که با آگاهی و اشتیاق آن را دنبال میکرد.
جراحت اول و پیشبینی شهادت
حدود یک هفته قبل از شهادت، در سوم دیماه، شهید جواهری حین کمک به مجروحان در تظاهرات، از ناحیه ران پا هدف گلوله قرار گرفت و در بیمارستان بستری شد. اراده او برای مبارزه اما قویتر از جراحتش بود. فرزندش نقل میکند که در بیمارستان، آیتالله شیرازی به عیادت مجروحان آمد و مبلغ پانصد تومان به پدرش داد. پدرم پول را جلوی قاب عکسی گذاشت و گفت: «این هم خرج کفن و دفن». او با همان حال، مخفیانه و بدون اطلاع کادر درمان، بیمارستان را ترک کرد تا در راهپیمایی بعدی حضور داشته باشد.
شهید غلامعلی جواهری اشکذری
شرح واقعه از زبان فرزند شهید
فرزند شهید که در آن روز تاریخی همراه پدر بود، جزئیات واقعه ۹ دی را اینگونه روایت میکند:
صبح زود با پدرم عازم چهارراه نادری شدیم. قرار بود راهپیمایی بزرگی به حمایت از کارکنان اعتصابکننده استانداری، از منزل آیتالله شیرازی انجام شود. آنجا پدرم من را بوسید و گفت: «از اینجا دیگر با تو خداحافظی میکنم که دیگر مرا نخواهی دید». جمعیت زیادی آمده بود. وارد استانداری شدم و برای شنیدن سخنرانی آیتالله سید علی خامنهای نشستم. در این هنگام صدای تیراندازی به گوش رسید. هلیکوپترها در آسمان پرواز میکردند و تانکها با سرعت عبور میکردند… ناگهان آیتالله خامنهای بالای پشتبام رفت و مردم را به آرامش دعوت کرد. در این هنگام یک تانک وحشیانه از مقابل استانداری گذشت که بعدها فهمیدم چهار زن را له کرده است. صدای تیراندازی به اوج خود رسیده بود…
شهید غلامعلی جواهری اشکذری
غسل شهادت و وداع آخر
همسر شهید نقل میکند که غلامعلی با همان پای مجروح و چرکین از بیمارستان به خانه بازگشت تا در تظاهرات فردا شرکت کند. او میگوید: «با همان پا رفت حمام و غسل شهادت کرد. من خبر نداشتم.» صبح روز شهادت، پس از صبحانه، دست پسرانش را گرفت تا برود و به همسرش گفت: «بچهها را به تو سپردم… سپردمتان به خدا». این آخرین وداع او با خانواده بود. ساعاتی بعد، در اوج درگیریهای چهارراه استانداری، قلب پاکش هدف گلوله دژخیمان قرار گرفت و به ملکوت اعلی پیوست.
شناسنامه شهید غلامعلی جواهری اشکذری
مشخصات شهید والامقام
نام کامل
غلامعلی جواهری اشکذری
نام پدر
علی
تاریخ تولد
۱۳۰۹/۱۲/۰۹
محل تولد
یزد، روستای اشکذر
شغل
کارمند سازمان آب (اولین شهید وزارت نیرو)
تاریخ شهادت
۱۳۵۷/۱۰/۰۹
محل شهادت
مشهد، تظاهرات چهارراه استانداری
نحوه شهادت
اصابت گلوله مستقیم به قلب توسط عوامل رژیم پهلوی
مزار شریف
مشهد مقدس، باغ خواجه ربیع
شهید جواهری در آینه خاطرات خانواده
روایت همسر شهید: “سرش پرشور بود، نگهداشتنی نبود”
همسر شهید بهترین توصیف را از روحیه مبارزاتی او دارد. او نقل میکند که شهید به دلیل بدحجابی برخی اقوام در زمان طاغوت، رفت و آمد با آنها را محدود کرده بود تا فرزندانشان تربیت اسلامی داشته باشند. یک شب با شنیدن صدای شعار از کوچه، با همان لباس راحتی خانه بیرون دوید. وقتی همسرش پرسید «کجا؟»، پاسخ داد: «مگر صدا را نمیشنوی؟!»
خانم محمدزاده با این جمله، اوج اراده همسرش را توصیف میکند:
مردم که حال و روز من را با چهارتا بچه کوچک و بزرگ میدیدند، میگفتند چرا گذاشتی برود؟ مگر من میتوانستم کسی که برای تظاهرات مرخصی میگیرد و با پای تیرخورده از بیمارستان میزند بیرون را توی خانه نگهدارم؟!! سرش پرشور بود، نگهداشتنی نبود.
شهید غلامعلی جواهری اشکذری
روایت فرزندان شهید: “گفت مرا به غلامی قبول کردهاند”
پسران شهید که در راهپیماییها همراه پدر بودند، خاطرات ماندگاری از او دارند. یحیی، پسر شهید، میگوید که پدرش قبل از شهادت به او گفته بود: «من شهید میشوم». او همچنین از خوابی که پس از شهادت پدر دیده است، چنین یاد میکند:
یک شب خواب دیدم پدرم منزل آمده بود. گفتم پدر اجازه بدهید که بروم فامیل را خبر کنم. گفت: «نه، من وقت ندارم. مرا به غلامی قبول کردهاند». گفتم بیایید با هم عکس بگیریم که از خواب بیدار شدم.
یادمان و مزار شهیدیادمان و مزار شهید
یادمان و مزار شهید
پیکر مطهر شهید غلامعلی جواهری اشکذری پس از سه روز، در باغ خواجه ربیع مشهد به خاک سپرده شد و مزارش زیارتگاه عاشقان طریق شهادت است. همچنین سنگ یادبودی از این شهید عزیز در گلزار شهدای زادگاهش، اشکذر یزد، نصب شده است تا یاد و نام او برای همیشه در تاریخ هر دو دیار زنده بماند.